امام رضا (ع) و تبيين عقايد اسلامي
امام رضا (ع) و تبيين عقايد اسلامي
امام رضا (ع) و تبيين عقايد اسلامي
نويسنده: اميرعلي حسنلو
روزگاري كه امام رضا (علیه السّلام) مي زيست، مسايل علمي خاص رونق گرفته وباامور سياسي و اجتماعي در هم تنيده شده بود. امام در اين زمان از نظر سياسي كاملا محدود وقيامهاي اجتماعي عليه حاكمان عباسي رو به فزوني گذاشته وبحرانهاي فكري وسياسي برجامعه حاكم بود.
عوامل مختلفي درنشاط علمي عصرامام رضا(علیه السّلام) مؤثربوده، بحرانهاي فكري و ورود ملل مختلف به اسلام وجودفرقه هاي مذهبي كه با افكار مختلف سؤالات كلامي وفلسفي، خود را به ساحت اسلام عرضه مي كردند، وسعت سرزمين اسلامي و آزاد بودن مهاجرت مليتهاي مختلف در اين جغرافياي بزرگ، سبب تبادل افكار به شكل گسترده اي مي شد. اين افكار براي پاسخ يافتن بيشتر به مكتب ائمه (علیهم السّلام) رجوع و پاسخ مي گرفت و از سرچشمه علوم به توليد علوم مختلف منجر مي شد. چنان كه در صدر اسلام پس از پيامبر(ص) امير مؤمنان (علیه السّلام) تنها فردي بود كه از عهده پاسخ واقعي پرسشگران بر آمد. در دوره عباسيان بيان مسايل كلامي و عقلي و فلسفي پر رونق و گرايش عمومي در جامعه به عقلگرايي بيشتر بود. معتزله در اين بستر اجتماعي شكل گرفت، و مورد حمايت خليفه عباسي واقع شد، اين گرايشها جامعه را نيز تحت تأثير قرار داد. امام رضا (علیه السّلام) نيز در اين دوره شيعه را از اين جهت تقويت مي كرد .
از مسايل مهم انديشه علمي اسلام كه قرنها بر سر آن، ميان علما اختلاف بوده، عقلگرايي در مسايل ديني است كه سبب پيدايش فرقه هاي متعددي در جهان اسلام شده است. در عصر امام رضا (علیه السّلام) نيز منازعات معتزله و اشاعره و فرقه هاي ديگر رواج داشت؛ بيت الحكمه تأسيس شده، به واسطه ترجمه آثار يونانيان افكار فلسفي و عقلي به جهان اسلام وارد شد و علماي اسلام را به تكاپو وا داشت، تا پاسخ اين شبهات و سؤالات را بيابند، دوره مأمون اوج منازعات كلامي بود. بعد از مأمون نيز اين بحثها تا قرن ششم و هفتم در بين علما و دانشمندان وجود داشت. معتزله تأثيرات علمي و فكري در جهان اسلام به وجود آوردند، عقلگرايي معتزلي به نوبه خويش جامعه اسلامي را در مقابل افكار وارداتي مسلح نمود، اگر چه افراط و تفريط نيز در كار آنها آسيبهايي فكري بسياري در پي داشت.
در واقع جهت گيري عملي و علمي ائمه اين بود كه با انديشه هاي سلفي و انحرافي به شدت برخورد و مبارزه شود. امام رضا (علیه السّلام) در اين دوره از اسلام اصيل و انديشه هاي ناب پيامبر اكرم(ص) به شيوه هاي ذيل دفاع كرد:
ب) برگزاري جلسات علمي و تربيت شاگردان و نخبگان كه حافظ وناشرميراث علمي وعملي معصومان بودند.
ج) شركت در مناظرات علمي و كلامي كه با حضور رهبران مذاهب و اديان فراهم مي شد.
ب ) مواضع كلامي در برابر مأمون.
ج) ارتباط با مردم و حضور در جمع آنها. اما آنچه منظور نظر اين نوشته است، نقش امام رضا(علیه السّلام) در ترويج عقايد كلامي است كه به نكاتي در اين خصوص اشاره مي شود:
در عصري كه امام رضا(ع) زندگي مي كرد، عده اي بر اين نظريه معتقد بودند، لذا مباحثي پيش مي آمد و آن حضرت نظر خود را درباره مبادي جهان و علل حدوث و آفرينش بيان مي فرمودند، اين گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند روزي جماعتي از زنادقه به حضور حضرت رسيدند و درباره خداوند سؤال كردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسايل فلسفي نظير، اين و كيف و ادراك و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاكم بر آفرينش و وجود انسان و كهكشان سخن گفتند.
فردي درباره حدوث عالم در آفرينش سؤال كرد آن حضرت پاسخ داد، تو پيش از اين نبودي و خود مي داني كه خودت را هستي ندادي و وجود خود را مديون كسي هستي كه او نيز محتاج به يك آفريننده است.مسايلي از اين قبيل درباره آفرينش و خلقت و حدوث و قدم عالم سؤال مي كردند و آن حضرت پاسخ مي داد: اينها از مسايل عقلي و فلسفي بودند كه بر اثر ترجمه دانشهاي يوناني در جامعه، بروزكرده بود و براي مردم تازگي داشت، اگر چه اين مباحث در كلام معصومين پيشين وجود داشت، ولي چندان مطرح نبود، امام رضا (ع) اين مبادي عقلي را احيا كرد.
حضرت فرمود: اين ايده، هرگز درست نيست، او را چشمها نبيند و علوم نتواند احاطه كند.
با استناد به آيه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببيند ماهيت بايد داشته باشد، يعني علوم او را احاطه خواهد كرد چشم بايد او را هرگز نبيند، بلكه با قلبش آياتي از خداوند را مشاهده نمايد.
در اين بحث آن حضرت به ماهيت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به كيف و اَين اشاره فرموده است امام با استدلال برهاني بر اينكه اگر خداوند به چشم ديده شود لازم مي آيد كه محدود به زمان و مكان باشد و خدائي كه محدود و داراي جسم باشد ، بايد عوارضي كه بر جسم عارض مي شود مثل پيري و مرگ به او نيز وارد شود در اين صورت با انسان فرقي نخواهد داشت، بنابراين ذات خدا از اين نسبتها پاك است، چون چيز قابل مشاهده داراي ماهيت مي شود كه بايد عوارض ماهيت بر او عارض شود، لازمه ديگر جسمانيت و رؤيت شرك است كه بايد خداوند شريكي داشته باشد در حالي كه قرآن كريم و معارف ديني خداوند را، بري از شرك و جسمانيت و رؤيت دانسته اند، بنابراين افكار قائلين به رؤيت خداوند باطل و خرافه و نقيض قرآن و سيره و گفتار نبوي است.
امام رضا (علیه السّلام) با اين موضع گيري در ابطال اين نظريات به استدلال و برهان فلسفي و كلامي پرداخت چون شبهات وارده از اين مجري بود كه امام، به تناسب مجراهاي شبهه آنها را پاسخ مي گفت .
محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي قائل به تفويض (اختيار) شده اند ، حضرت در پاسخ به او فرمود، بنويس: «به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام مي دهي و با نعمتي كه به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام مي كني تو را بينا و شنوا قرار داده ام، گناهان از تو و به اختيار توست، نيرويي كه به تو دادم حسنات را به وسيله آن انجام مي دهي و نسبت دادن كارهاي نيك به من شايسته است، چون من قدرت را در تو براي اعمال خير داده ام تا بوسيلهء نيروي الهي به تعالي برسي و به غايت آفرينش راه يابي، نه اينكه با معاصي از هدف و غايت آفرينش باز ماني...»
امام (علیه السّلام)در مقابل جبريه موضع سر سخت مي گرفت و مي فرمود: «كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»
و در كلامي ديگر مي فرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه) كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم. به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده مي شوند، لذا شهادتشان مشروع نيست، از اين رو امام شهادت آنها را باطل مي داند. فلسفه موضع گيري ائمه دربرابر افكاري نظير جبر اين است كه انسان را ازحالت انفعال وسازش باظلم وزندگي ذلت بار خارج كرده وبفهمانند كه انسان برسرنوشت خودمختار، ودردگرگون ساختن جامعه وپيشرفت آن، نقش مستقيم دارد كه مضمون آيه كريمه :«ان ا... لايغير ما بقوم حتي يغير مابانفسهم....رعد/11»مي باشد ائمه با درنظر گرفتن پيامدهاي سياسي واجتماعي جبر و...براي انسانيت با آن مخالفت مي كردند.
در زمينه جبر و تفويض دهها روايت مهم كه دربردارنده مواضع امام درمقابل اين انديشه است به ما رسيده است. اگر روشنگريهاي امام نبود، نه تنها اسلام از بين مي رفت، بلكه قرآن نيز با تفاسير غلط، در معرض تحريف قرار مي گرفت .
رواياتي نيز از امام رضا(علیه السّلام) درباره اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسأله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هر يك از درجات عمل لازم است، ذكر خصايص مومن و كسي كه به درجه ايمان رسيده از جمله مواردي است، كه براي تبيين ايمان و درجات آن بكار برده شده، در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول ا.. (ص) چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است.
از مهمترين مسايل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقه هاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله درباره عصمت انبياء معتقدند كه انبيا ي در دوره ي قبل از بعثت، گناه كبيره انجام مي دهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغير را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
اشاعره كه «قوشجي» از بزرگان آنهاست، عقيده دارد انبيا پس از بعثت از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شده اند، ولي پس از بعثت گناهان صغيره غير عمدي از آنها سر مي زند.
شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم(ص) قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به عدم عصمت مفاسد فراواني در پي دارد. پيامدهاي اين نظرمي تواند، تمام دستاوردهاي انبياء را زير سؤال ببرد. لذا شيعه عصمت انبياء را با توجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانه هاي نقلي قبول دارد.
از امام رضا(علیه السّلام) روايات زيادي دراين رابطه نقل شده است.
منبع: روزنامه قدس
عوامل مختلفي درنشاط علمي عصرامام رضا(علیه السّلام) مؤثربوده، بحرانهاي فكري و ورود ملل مختلف به اسلام وجودفرقه هاي مذهبي كه با افكار مختلف سؤالات كلامي وفلسفي، خود را به ساحت اسلام عرضه مي كردند، وسعت سرزمين اسلامي و آزاد بودن مهاجرت مليتهاي مختلف در اين جغرافياي بزرگ، سبب تبادل افكار به شكل گسترده اي مي شد. اين افكار براي پاسخ يافتن بيشتر به مكتب ائمه (علیهم السّلام) رجوع و پاسخ مي گرفت و از سرچشمه علوم به توليد علوم مختلف منجر مي شد. چنان كه در صدر اسلام پس از پيامبر(ص) امير مؤمنان (علیه السّلام) تنها فردي بود كه از عهده پاسخ واقعي پرسشگران بر آمد. در دوره عباسيان بيان مسايل كلامي و عقلي و فلسفي پر رونق و گرايش عمومي در جامعه به عقلگرايي بيشتر بود. معتزله در اين بستر اجتماعي شكل گرفت، و مورد حمايت خليفه عباسي واقع شد، اين گرايشها جامعه را نيز تحت تأثير قرار داد. امام رضا (علیه السّلام) نيز در اين دوره شيعه را از اين جهت تقويت مي كرد .
از مسايل مهم انديشه علمي اسلام كه قرنها بر سر آن، ميان علما اختلاف بوده، عقلگرايي در مسايل ديني است كه سبب پيدايش فرقه هاي متعددي در جهان اسلام شده است. در عصر امام رضا (علیه السّلام) نيز منازعات معتزله و اشاعره و فرقه هاي ديگر رواج داشت؛ بيت الحكمه تأسيس شده، به واسطه ترجمه آثار يونانيان افكار فلسفي و عقلي به جهان اسلام وارد شد و علماي اسلام را به تكاپو وا داشت، تا پاسخ اين شبهات و سؤالات را بيابند، دوره مأمون اوج منازعات كلامي بود. بعد از مأمون نيز اين بحثها تا قرن ششم و هفتم در بين علما و دانشمندان وجود داشت. معتزله تأثيرات علمي و فكري در جهان اسلام به وجود آوردند، عقلگرايي معتزلي به نوبه خويش جامعه اسلامي را در مقابل افكار وارداتي مسلح نمود، اگر چه افراط و تفريط نيز در كار آنها آسيبهايي فكري بسياري در پي داشت.
در واقع جهت گيري عملي و علمي ائمه اين بود كه با انديشه هاي سلفي و انحرافي به شدت برخورد و مبارزه شود. امام رضا (علیه السّلام) در اين دوره از اسلام اصيل و انديشه هاي ناب پيامبر اكرم(ص) به شيوه هاي ذيل دفاع كرد:
1 روش علمي:
ب) برگزاري جلسات علمي و تربيت شاگردان و نخبگان كه حافظ وناشرميراث علمي وعملي معصومان بودند.
ج) شركت در مناظرات علمي و كلامي كه با حضور رهبران مذاهب و اديان فراهم مي شد.
2 روش عملي:
ب ) مواضع كلامي در برابر مأمون.
ج) ارتباط با مردم و حضور در جمع آنها. اما آنچه منظور نظر اين نوشته است، نقش امام رضا(علیه السّلام) در ترويج عقايد كلامي است كه به نكاتي در اين خصوص اشاره مي شود:
1 روايات كلامي امام (علیه السّلام) در باب توحيد
آفرينش
در عصري كه امام رضا(ع) زندگي مي كرد، عده اي بر اين نظريه معتقد بودند، لذا مباحثي پيش مي آمد و آن حضرت نظر خود را درباره مبادي جهان و علل حدوث و آفرينش بيان مي فرمودند، اين گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند روزي جماعتي از زنادقه به حضور حضرت رسيدند و درباره خداوند سؤال كردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسايل فلسفي نظير، اين و كيف و ادراك و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاكم بر آفرينش و وجود انسان و كهكشان سخن گفتند.
فردي درباره حدوث عالم در آفرينش سؤال كرد آن حضرت پاسخ داد، تو پيش از اين نبودي و خود مي داني كه خودت را هستي ندادي و وجود خود را مديون كسي هستي كه او نيز محتاج به يك آفريننده است.مسايلي از اين قبيل درباره آفرينش و خلقت و حدوث و قدم عالم سؤال مي كردند و آن حضرت پاسخ مي داد: اينها از مسايل عقلي و فلسفي بودند كه بر اثر ترجمه دانشهاي يوناني در جامعه، بروزكرده بود و براي مردم تازگي داشت، اگر چه اين مباحث در كلام معصومين پيشين وجود داشت، ولي چندان مطرح نبود، امام رضا (ع) اين مبادي عقلي را احيا كرد.
رؤيت خدا
حضرت فرمود: اين ايده، هرگز درست نيست، او را چشمها نبيند و علوم نتواند احاطه كند.
با استناد به آيه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببيند ماهيت بايد داشته باشد، يعني علوم او را احاطه خواهد كرد چشم بايد او را هرگز نبيند، بلكه با قلبش آياتي از خداوند را مشاهده نمايد.
در اين بحث آن حضرت به ماهيت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به كيف و اَين اشاره فرموده است امام با استدلال برهاني بر اينكه اگر خداوند به چشم ديده شود لازم مي آيد كه محدود به زمان و مكان باشد و خدائي كه محدود و داراي جسم باشد ، بايد عوارضي كه بر جسم عارض مي شود مثل پيري و مرگ به او نيز وارد شود در اين صورت با انسان فرقي نخواهد داشت، بنابراين ذات خدا از اين نسبتها پاك است، چون چيز قابل مشاهده داراي ماهيت مي شود كه بايد عوارض ماهيت بر او عارض شود، لازمه ديگر جسمانيت و رؤيت شرك است كه بايد خداوند شريكي داشته باشد در حالي كه قرآن كريم و معارف ديني خداوند را، بري از شرك و جسمانيت و رؤيت دانسته اند، بنابراين افكار قائلين به رؤيت خداوند باطل و خرافه و نقيض قرآن و سيره و گفتار نبوي است.
امام رضا (علیه السّلام) با اين موضع گيري در ابطال اين نظريات به استدلال و برهان فلسفي و كلامي پرداخت چون شبهات وارده از اين مجري بود كه امام، به تناسب مجراهاي شبهه آنها را پاسخ مي گفت .
قضا و قدر و جبر و اختيار
محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي قائل به تفويض (اختيار) شده اند ، حضرت در پاسخ به او فرمود، بنويس: «به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام مي دهي و با نعمتي كه به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام مي كني تو را بينا و شنوا قرار داده ام، گناهان از تو و به اختيار توست، نيرويي كه به تو دادم حسنات را به وسيله آن انجام مي دهي و نسبت دادن كارهاي نيك به من شايسته است، چون من قدرت را در تو براي اعمال خير داده ام تا بوسيلهء نيروي الهي به تعالي برسي و به غايت آفرينش راه يابي، نه اينكه با معاصي از هدف و غايت آفرينش باز ماني...»
امام (علیه السّلام)در مقابل جبريه موضع سر سخت مي گرفت و مي فرمود: «كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»
و در كلامي ديگر مي فرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه) كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم. به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده مي شوند، لذا شهادتشان مشروع نيست، از اين رو امام شهادت آنها را باطل مي داند. فلسفه موضع گيري ائمه دربرابر افكاري نظير جبر اين است كه انسان را ازحالت انفعال وسازش باظلم وزندگي ذلت بار خارج كرده وبفهمانند كه انسان برسرنوشت خودمختار، ودردگرگون ساختن جامعه وپيشرفت آن، نقش مستقيم دارد كه مضمون آيه كريمه :«ان ا... لايغير ما بقوم حتي يغير مابانفسهم....رعد/11»مي باشد ائمه با درنظر گرفتن پيامدهاي سياسي واجتماعي جبر و...براي انسانيت با آن مخالفت مي كردند.
در زمينه جبر و تفويض دهها روايت مهم كه دربردارنده مواضع امام درمقابل اين انديشه است به ما رسيده است. اگر روشنگريهاي امام نبود، نه تنها اسلام از بين مي رفت، بلكه قرآن نيز با تفاسير غلط، در معرض تحريف قرار مي گرفت .
2 ايمان و كفر و مراتب ايمان
رواياتي نيز از امام رضا(علیه السّلام) درباره اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسأله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هر يك از درجات عمل لازم است، ذكر خصايص مومن و كسي كه به درجه ايمان رسيده از جمله مواردي است، كه براي تبيين ايمان و درجات آن بكار برده شده، در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول ا.. (ص) چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است.
3 باب خلق القرآن
4 نبوت
از مهمترين مسايل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقه هاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله درباره عصمت انبياء معتقدند كه انبيا ي در دوره ي قبل از بعثت، گناه كبيره انجام مي دهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغير را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
اشاعره كه «قوشجي» از بزرگان آنهاست، عقيده دارد انبيا پس از بعثت از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شده اند، ولي پس از بعثت گناهان صغيره غير عمدي از آنها سر مي زند.
شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم(ص) قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به عدم عصمت مفاسد فراواني در پي دارد. پيامدهاي اين نظرمي تواند، تمام دستاوردهاي انبياء را زير سؤال ببرد. لذا شيعه عصمت انبياء را با توجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانه هاي نقلي قبول دارد.
از امام رضا(علیه السّلام) روايات زيادي دراين رابطه نقل شده است.
منبع: روزنامه قدس
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}